کد مطلب:327985 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:420

اقطاع در زمین های خراج
چنان كه در سابق یاد شد، زمین های مفتوح العنوه كه در حال فتح، آباد بوده است، جزو اموال عمومی مسلمانان به شمار می آید. در برخی موارد ممكن است امام زمین های مفتوح العنوه را نیز به بعضی افراد اقطاع نماید.



لازم است بگوییم كه اگر چه در بعضی موارد بر واگذار نمودن این نوع زمین ها از طرف امام اقطاع اطلاق می شود، ولی این به معنی اقطاعی كه شرح آن گذشت نمی باشد، زیرا اقطاع در این مورد به معنی ادای حق و دادن حقوق بعضی از كارگزاران دولت می باشد; بدین معنی كه در اغلب موارد، دولت حقوق كاركنان خود را به طور نقدی پرداخت می كند، و گاهی برای امرار معاش عدّه ای از آنان زمینی از زمین های عمومی را به ایشان واگذار می كند تا از منابع آن زمین زندگی خویش را اداره كنند. مسلّم است كه در این نوع اقطاع هیچ گونه حقّی برای شخص مقطَع پیدا نمی شود. زمین از املاك عمومی است. او فقط می تواند از عواید آن زمین به عنوان دریافت حق، استفاده كند.



از فقیه محقق سیّد بحرالعلوم در كتاب «بُلغه»اش در این باره چنین نقل است: «إنّ هذا الإقطاع لایُخرِجُ الأرضَ عن كونها خراجیّةً لأنَّ معناه كونُ خراجِها للفرد المقطَع لاخروجها عن الخِراجیّة»(1).



«حمی» در اسلام



«حمی» در روزگار پیشین چنان بود كه اشخاص متنفّذ و زورمند زمین های وسیع را متصرّف می شدند و اجازه نمی دادند كه دیگران از آن زمین ها بهره برداری كنند و بدین وسیله مساحت هایی بسیار از زمین ها را احتكار می كردند.



در ایران باستان قسمت اصلی اراضی كشور، به استثنای املاك برده نشین پادشاه و نجبای بزرگ، به وسیله كشاورزانی اداره می شد كه در روی زمین پادشاه زندگی می كردند و حق نداشتند كه آن را ترك كنند و انواع مالیات ها و عوارض و خراج ها را نیز می پرداختند(2).



و نیز یهودیان را رسم چنان بود كه گله های خود را در چراگاه های عام نتوانند بچرانند، مگر در ماه نیسان، یعنی پس از آن كه اسب ها و گله های پادشاه چرا نموده و علف های خوب و پاكیزه را خورده باشند(3).



در بین اعراب دوران جاهلیت معمول بود كه رؤسا هر كجا به چشمه آب و جویبارهای خوش منظر یا زمینی سرسبز می رسیدند كه از آن خوششان می آمد، سگی را در همان منطقه به درخت یا سنگی بسته و چندین نفر را به اطراف منطقه می فرستادند. سپس دستور می دادند سگ را شكنجه دهند تا زوزه بكشد. از چهار طرف تا هر جا كه زوزه سگ شنیده می شد، تمام آن منطقه «حمی» یا منطقه اختصاصی و قرقگاه رئیس بود و علاوه بر آن رئیس در غیر این منطقه در زمین های دیگر با سایر اشخاص شریك بود. همین امر سبب قتل كلیب بن وائل شد كه عباس بن مرداس در شعر خود به آن اشاره كرده است(1):



كماكان یبغیها كلیب بظلمه *** من العزّ حتی طاح و هو قتیلها



علی وائل اذ یترك الكلب نائحا *** و إذ یمنعُ الأَفناء منها حَلولها



مسلّم است كه اسلام بر این طور حمی صحّه نگذاشته، زیرا كه برپایه ستم و بیدادگری قرار گرفته است. بنابر این در اسلام جایز نیست كه شخصی چراگاه یا زمینی را به خود اختصاص دهد و دیگران را از آن منع كند، زیرا از طریق فریقین نقل شده است: «لا حمی الا لِلّه و رَسُولِه»(2). در اسلام «حمی» برای جانبداری از طبقه محروم و تأمین منافع عمومی و نظام اجتماعی منظور گردیده است; چنان كه پیغمبر(صلی الله علیه وآله) زمینی را به نام «نقیع» در مدینه برای اسب های مسلمانان مخصوص گردانید.



عمر نیز در زمان فرمانروایی خود زمینی را در ربذه برای منافع مسلمانان «حمی» كرد. مردمی كه در اطراف آن زمین ساكن بودند، به عمر اعتراض كردند و گفتند: آن زمین به ما تعلّق دارد، زیرا در اسلام و جاهلیّت در آن جا بوده و به میل خود اسلام آورده ایم و در زمان جاهلیّت برای آن جنگ كرده ایم. عمر سر خود را پایین انداخت، سپس سرش را بلند كرد و گفت: بندگان عائله خدایند و زمین، زمین خدا است ... و لولا الخیلُ الّتی أحمِل علیها فی سبیل اللّه لَما حَمَیتُ من بلاد المسلمین شِبرا فی شِبر(3); اگر اسبانی نباشند كه (بدان وسیله) در راه خدا (سربازان و لوازمی را) انتقال دهم، هر آینه حتی یك وجب در یك وجب از اراضی مسلمانان را «قرق» نمی كردم.

1 . اقتصادنا، ج 2، ص 456.



2 . تاريخ ايران باستان، ج1، ص172، ترجمه سيروس ايزدي و حسين تحويلي; الخراج و النظم الماليه، ص 39و64.



3 . قاموس كتاب مقدّس، حرف چ.

1 . الاحكام السلطانيه، ص 186; جواهر الكلام، كتاب احياء الموات، ج 6، ص 205.



2 . الاموال; الاحكام السلطانيه، ص 185، بحث «حمي»; جواهر الكلام، ج 6، ص 205; تذكرة الفقها، كتاب احياء الموات، ج 2.



3 . الاموال، باب الحمي، ص 299; تذكرة الفقهاء، باب احياء الموات، ج 2.